درست ساعت یک و چهل و یک دقیقه نیمه شب وقتی خسته ای و دلت خواب میخواد ولی داری مقاومت میکنی که نخوابی یادت میفته دوست داری بنویسی ، از چی؟ از اینکه عشقت خونشون خوابیده ، از اینکه یه مرحله به عروسیت نزدیکتر شدی از اینکه ترسیدی از همخونه شدن با عشقت و اینکه چیکار باید بکنی؟
من همون آدمم که وقتی خونه های دو نفره ی دوستامون میدیدم دلم میخواست ما هم با هم باشیم؟
همه اینارو ولش ، چشمات خیلی خوشگلن عشقم :*
- چهارشنبه ۶ تیر ۹۷